جدول جو
جدول جو

معنی ترزبان شدن - جستجوی لغت در جدول جو

ترزبان شدن(مَ دَ)
رطب اللسان گردیدن. خوش بیان شدن. زبان آور و فصیح شدن. رجوع به ترزبان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ سِ دَ)
مقرر شدن. مفسر شدن. شارح شدن. بیان کننده شدن:
جهان چو مادر گنگ است خلق را و تو باز
بپند و حکمت از این گنگ ترجمان شده ای.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
بیمناک شدن. خائف شدن:
کودکان اول ببانگ زندگان ترسان شوند
چون برآید روزگاری طبع در هیجا شود.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 132)
لغت نامه دهخدا
(گَ گَ دی دَ)
قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن، بلاچین شدن. بلاگردان شدن. (مجموعۀ مترادفات). قربان گردیدن:
بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم
قربان سر آشتی و جنگ تو گردم.
ملک قمی (از مجموعۀ مترادفات)
لغت نامه دهخدا